چون همه چیز را به او سپردند و رفتند،فرمود: "نشاید مرا با این انبوهه ی مشغول، تنها گزاردن." دل آزرده گشت و به اندیشه رفت و فرمود: نشاید صبر چندین ساله را به انتها نرساندن و شکوه ی عبث به زبان راندن.
صبوری کرد و تلاشش مضاعف و ایمانش راسخ تر. انشالله که تلخی ها بروند و شیرینی ها بیایند.