حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

کنفرانس سلویاتفاقاتی که در آغاز قرن ۱۹ میلادی در عالم فیزیک افتاد چنان مهم و تاثیرگذار بود که منجر به خلق اصطلاح "فیزیک جدید" یا "فیزیک مدرن" گردید. این اتفاقات نگرش حاکم بر دنیای فیزیک تا آن زمان را تغییر داد و به دنبال آن تغییرات در بسیاری علوم و رشته های مهندسی دیگر هم لازم دیده شد. این رویدادها نگرش حاکم بر دنیا را تکان داد و بر گستره سیاسی قرن ۱۹ تاثیرات بزرگی گذاشت.

در این یادداشت رویدادهای ابتدای قرن۱۹ در عالم فیزیک را در قالب یک فایل پاورپوینت ارائه داده ایم. در آین یادداشت گذر کوتاهی بر کارهای شرودینگر، بور،هایزنبرگ، اینشتین،کامپتون، پلانک، اصل عدم قطعیت، نسبیت و ... انداخته ایم.

فهرست مطالب:

 فیزیک کلاسیک /شکست ها و ناکامی های فیزیک کلاسیک / فیزیک جدید / گام به گام با تغییرات دنیای فیزیک / نسبیت / خواص ذره‌گون تابش الکترومغناطیس / تابش الکترومغناطیس به عنوان یک موج / تابش گرمایی جسم سیاه / اثر فتوالکتریک / اثر کامپتون /خواص موج‌گونه‌ی ذرات / ویژگی موج- ویژگی ذرات / فرض دوبروی / نمونه‌ای از آزمایش‌های سرشت موجی ذرات / اصل مکمل بودن / روابط عدم قطعیت /  عدم قطعیت بسته‌های موج و دامنه‌ی احتمال/نتیجه گیری

 هرگونه سوال یا درخواست خود را در بخش نظرات وارد کنید.برای جلوگیری از به هم ریختگی فونتها و نوشته ها، فونت های به کار برده شده در فایل پاورپوینت به لینک زیر ضمیمه شده است.

برای دانلود فایل پاورپوینت تاریخ فیزیک جدید  ( به همراه فونت های لازم) اینجا کلیک کنید.

 

شوهر آهو خانم

او شوهر آهو خانم است، بزرگ کسبه شهر، رئیس صنف نانواداران کرمانشاه، پنجاه سال ریسیده است و خانه خریده،‌نان پخته است و باغ خریده، زمین و مغازه نانوایی دارد و چهار فرزند هم مایه سعادت او را تکمیل می کنند. لکن عشق پیری‌ پنبه می کند هر آن چه او در سالیان دراز رشته است...        

شوهر آهو خانم عنوان کتابی است از علی محمد افغان که داستان مصیبت ها و حالات و احوالات زنی به نام آهو را نقل می کند. داستان در میان سال های 1310 تا 1320 در کرمانشاه اتفاق می افتد. سید میران شوهر آهو خانم که از بزرگان کسبه شهر است در دهه پنجم زندگی در یک سری اتفاقات،‌عاشق زنی به نام هما می شود. هما زنی است که شهری شیفته اویند لکن گویی دامن این زن مطلقه زیباروی جوان که دو فرزند هم دارد از دستان آلوده به دور بوده است. او دل سید میران را می برد و هووی آهو می شود. و از اینجاست که داستان آغاز می شود.

سید میران و دو راهی آهو-هما و حالات و روزگار این سه نفر،‌درون مایه اصلی داستان را تشکیل می دهد. آهو برای سید میران اعتبار است، خانواده است،‌ تاریخ زندگی اوست و مادر چهار فرزندش، کسی است که پا به پای او چندین سال تلاش کرده تا از نداری به بزرگی رسیده  و بزرگ کسبه شهر شده است، اما هما این گونه نیست. او برای سید میران مایه بی اعتباری است، لکن یک پری است. یک حوری وش افسانه ای است و استراحتگاهی برای فرار سید از غم های دنیا.  ‌کسی است که سید میران می خواهد در آغوشش جان سپرد.            
داستان شامل چند محور اساسی است که همزمان با هم پیش می روند. "اعتبار"، " خانواده" ، "عشق" ، "هوس" ،‌ و "جامعه". نویسنده با انداختن هما به دامان بزرگ کسبه شهر،‌کسی که ایمان و اخلاق و اعتبارش در شهر زبانزد همه است، کسی که در دهه پنجاه زندگی به سر می برد، می خواهد خواننده را غافل گیر و کشش داستان را بیشتر کند.

دانشگاه صنعتی اصفهان

ویرایش نخست این یادداشت در امرداد91 منتشر شد که در فضای وب مورد استقبال قرار گرفت. اکنون نسخه به روزرسانی شده آن، در اردیبهشت ماه 92 منتشر می شود.

 

این یادداشت با هدف توضیح شرایط و موقعیت دانشگاه صنعتی اصفهان برای کمک به انتخاب رشته داوطلبین کنکور سراسری نوشته شده است. و در نگارش آن تلاش شده است به مواردی که دانشجویان جهت انتخاب دانشگاه بدان نیازمندند و در سایت دانشگاه به آن اشاره ای نشده است پرداخته شود. برای اطلاع از وضعیت علمی و امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و پژوهشی آن می توانید به سایت www.iut.ac.ir مراجعه و از صفحات مربوط به هر دانشکده بازدید نمایید.همچنین از طریق صفحه دوستان صنعتی در فیس بوک میتوانید با دانشجویان این دانشگاه در ارتباط باشید. در این یادداشت ما درباره جغرافیای اصفهان، جغرافیای دانشگاه، رفت و آمد، امکانات خوابگاهی، امکانات رفاهی، تغذیه، ساخت و معماری، کتابخانه، امکانات اینترنت، مراکز فوق برنامه، و وضعیت روحی دانشگاه‌ مطالبی خواهیم گفت.

 

ویرایش۳ و نهایی: چهارشنبه ۲۵/۲/۹۲
نمونه سوالاتی از دستور کار آزمایشگاه الکتریسیته (فیزیک پایه2) دانشگاه صنعتی اصفهان از آز 1 تا آز۱۲ + مبحث خطا
 

برای دانلود اینجا کلیک کنید.

1) دیشب زلزله آمد. 10 دقیقه به 1 شب بود. بیدار بودم. یکباره تمام شیشه های اتاق شروع کرد به لرزیدن و صدایی آمد انگار عده ای روی پشت بام در حال دویدن اند. دو ثانیه یا شاید 3 ثانیه بیشتر طول نکشید. تا آمدم حس کنم چه چیزی است و علتش چیست تمام شده بود. چیزی از لرزیدن زمین حس نکردم.با خانواده نگران از خانه بیرون زدیم و توی حیاط آمدیم.اتفاق خاصی نیفتاده بود. خرابی ای نداشت. هیچ یک از همسایه های مان اصلا به روی خودشان هم نیاوردند. آمدم توی کوچه دیدم خبری نیست. برگشتیم داخل اما به اصرار خانواده از توی اتاق بیرون آمدیم و همگی نزدیک در خروجی ساختمان به حیاط خوابیدیم. نیمه شب نزدیک ساعت 3 بود که بستگان زنگ می زدند و احوال پرسی می کردند.

2) صبح اما همه از این صحبت می کردند که شب را بیرون گذرانده اند. زیر انداز و پتو برده اند و با دیگر مردمان از خانه بیرون زده شب را صبح کرده اند. امروز اکثر آدم هایی که باشان برخورد داشتم خواب آلود بودند. صحبت از زلزله های مهیب سال های قبل به ویژه زمین لرزه بم نشان دهنده نگرانی ای بود که در پستوی ذهن همه اهل شهر وجود دارد.

3)  به نظر نمی رسد شهرهای به اصطلاح بزرگ مان، اصفهان که هیچ،‌حتی تهران هم در برابر آسیب های ناشی از زمین لرزه برنامه ای مشخص داشته باشند، و خود ساختارهای شهری هم در کل بتواند مقاومتی از خود نشان دهد. در واقع آنچه که ما را در برابر زمین لرزه محافظت می کند نیامدن زمین لرزهاست تا اقدامات کارشناسی و ساخت و ساز و شهرسازی و زیرساخت و برنامه ریزی علمی و کاربردی.

4) نمی دانم این یکی دو هفته زیر زمین چه خبر است که این گسل های زیر ایران اینقدر عصبانی شده اند. بوشهر،‌سراوان، تسوج، حالا حبیب آباد اصفهان و اهل فارس!!

 

 

نرم افزار اکسلاین فایل به طور خاص برای دانشجویان آزمایشگاه فیزیک الکتریسیته و به طور عام برای تمامی دانشجویانی که درس آزمایشگاه دارند تهیه  شده است که در آن چگونگی رسم نمودار پراکندگی در نرم افزار اکسل و چگونگی رسم و یافتن معادله خط با بهترین شیب را به طور مختصر و ساده همراه با تصاویر مربوطه توضیح می دهد. 
هرگونه سوال دیگر درباره کار با نرم افزار اکسل و چگونگی رسم نمودار در آن را در قسمت نظرات وارد کنید.

برای دانلود فایل پی دی اف مربوطه بر روی لینک زیر کلیلک کنید و سپس در صفحه باز شده دکمه دریافت (نارنجی رنگ) را بزنید:

لینک مستقیم:رسم نمودار پراکندگی در نرم افزار اکسل

این یادداشت را به صورت چند پاراگراف کوتاه خطاب به داوطلبین کنکور کارشناسی ارشد نوشته ام. فرض کرده ام داوطلبین درباره نیاز به ادامه تحصیل خود را راضی کرده اند و بعد از آن رضایت است که این موارد کاربرد دارد:

 1. قرار نیست خودمان را دار بزنیم. آزمون کارشناسی ارشد را جزوی از زندگی روزانه بدانید. برنامه ریزی های غیر معقول و فراتر از توان آدم که زندگی عادی را مختل می کنند نمی توانند عمر زیادی داشته باشند. مناسب با توانایی هایتان برنامه ریزی کنید. قرار نیست یک شبه انقلاب کنید و زندگی تان را به هم بریزید. چند هفته برای تطبیق خود و برنامه تان فرصت بگذارید. هفته های اول برای هماهنگی های بیشتر برنامه سبک تری بریزید. برنامه ای که بتوانید 100 درصد اجرا کنید. بعد از آن هر هفته سطح برنامه را بالاتر ببرید. تا جایی که به یک روند ثابت برسید. این روند ثابت را باید تا روز کنکور حفظ کنید.

 2. برنامه ریزی دراز مدت داشته باشید. حتی برای روزهای بعد از کنکور. هدف تان از کنکور را در چند سطح مشخص کنید.

آلودگی

دوباره آلودگی و دوباره تعطیلی. ارتباط خاصی باید بین آلودگی هوا و حوادث این دو سه سال اخیر ایران وجود داشته باشد. چرا که مساله آلودگی هوا، به این شکل و با این غلظت و شدت، مختص این دو سه سال اخیر است و چیزی نیست که پیشتر با آن رو به رو بوده باشیم. تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی و ادارات به دلیل آلودگی بیش از حد هوا امری است که دو یا سه سال است در ایران مرسوم شده یا بهتر بگویم نیاز شده است. اگرچه هزینه های بسیار زیادی این تعطیلی ها بر اقتصاد کشور تحمیل می کند اما باز هم گاهی اوقات چاره ای جز تعطیلی باقی نمی ماند.

به واقع چرا در این دو سال کشور با چنین معضلی رو به رو شده است؟ چرا هوای شهرهای بزرگ در این دو سه سال هوس وارونه شدن به سرش زده و گاه به گاه وارونه می شود؟ چه اتفاقی به آلودگی هوا تا این حد شدت بخشیده است؟ در این نوشته چند احتمال را بررسی می کنیم:

 1) بنزین آلوده:

بی شک مهم ترین متهم پرونده آلودگی هوا بنزین آلوده است. در این دو سال اخیر همزمان با تحریم شدن بنزین، ما شاهد آلودگی های عجیبی در هوای کشور بوده ایم. خاطرم هست آن روزهایی که صحبت از خودکفایی یک شبه بنزین بود، ایمیلی به دستم رسید با این مضمون که خط تولید بسیاری مواد پتروشیمی در ایران متوقف و به جای آن کارخانه ها به تولید بنزین روی آورده اند اما به سبب نامناسب بودن امکانات تولید، بنزین تولیدی فاقد استاندارد و بسیار مضر و خطرناک است. خاطرم هست در آن ایمیل از فاکتوری به اسم عدد بنزن نام برده بود و دور بودن فاجعه آمیز این عدد از مقدار استاندارد. اگرچه آن زمان در صحت این ایمیل شک کردم و هم چنان هم به جزئیات آمار و ارقامی آن تکیه نمی کنم اما به طور حتم بنزینی که در این دو سه سال در کشور مصرف می شود آن بنزین سال های قبل نیست. و از این جهت "بنزین بی کیفیت تولید داخل" را مهم ترین متهم پرونده آلودگی هوا نام گذاری کرده ایم.متهمی که البته شاید چندان  اراده ای از خود نداشته و اسباب دست عده ای از مسئولین مسئولیت ناپذیر شده است.

 2)  اتومبیل های غیر استاندارد:

بعد از بنزین می توان افزایش کمیت و کاهش کیفیت خودروهای تولید داخل را در ردیف دوم متهمین قرار داد. حضور بیش از 3میلیون خودرو و 2میلیون موتور سیکلت فعال در تهران،‌در حالی که ظرفیت این شهر کمتر از یک میلیون خودرو است نشان از مدیریت غلط شهری و صنعتی کشور دارد. این عدم انطباق و ناهماهنگی تولید و ظرفیت، کشور را دچار مشکل کرده است. ضعیف بودن سیستم های حمل و نقل درون شهر به اضافه کیفیت بسیار پایین خودروهای تولید داخل به ویژه در این دو ساله تحریم ها،‌ به همراه فرهنگ نادرست استفاده از خودرو های تک سرنشین، دست به دست بنزین آلوده داده تا هوای شهرهای بزرگ ایران را دچار چنین مشکلی کند. 

دون کیشوت و نبرد آسیاب های بادی
آدم را جادو می کند دلاوری های دن کیشوت، آن گاه که لباس رزم می پوشد و برای بسط عدالت، خطر می اندازد جان شیرین را. مسیر عدل و دادگری پر خطر است و پر ماجرا. و چه ماجراها و چه داستان ها که قهرمان قصه‌ی ما پیش رو دارد. آه چه دشمنان بدطینت که دن کیشوت سرشان را می زند، چه دستان دیوها که دن کیشوت قطع می کند، چه ضربه ها که بر پیکر ظالمان فرود می آورد، چه ستمدیدگانی که آزاد می کند از زیر بار ظلم؛‌و چه نیک پاداشی که دن کیشوت می بیند. چه نیک داستان که سروانتس نقل می کند. "دن کیشوت" مردی است گمشده در زمان. وی باید سال ها قبل تر از آن چه هست به دنیا می آمد. در آن صورت شاید یکی از شوالیه های دوران می شد و دیگر دن کیشوتی که ما می شناسیم وجود نمی‌داشت.

 "دن کیشوت" مردی است نیک اندیش و خیرخواه،‌آرمان های والا در سر دارد و چو دیگر آدمیان احساس عادل بودن می کند. لکن در دورانی که رسم و آیین پهلوانی و شوالیه گری به پایان رسیده، بر اساس کتاب ها و خوانده هایش، هوس پهلوانی به سرش می زند،‌لباس کهنه ی شوالیه ها را می پوشد، نیزه به دست می گیرد و سوار بر اسب نازنین اش "رسی نانت" گرد جهان می گردد تا شاید وارث خلف اسلاف خود باشد. حال آن که دوران این حرف ها گذشته است و تضاد درست از همین جا آغاز می شود و تا پایان کتاب ادامه می یابد. در واقع تا دن کیشوت هست این تضاد وجود دارد. دن کیشوت که نتوانسته در دنیای رو به تغییر، هویتی برای خود تعریف کند به ناچار چاره در گذشته می بیند. دست می برد و از میان اسطوره ها و افسانه های تاریخ بزرگترین ها را بیرون می کشد و هویتش را بر اساس آن ها تعریف می‌کند. از این رو هویت دن کیشوت یک هویت جعل شده است. یک هویت نامربوط است. آن چه وی دارد یک "آشفته هویت" است. تاریخ انقضای هویت و تفکر وی گذشته، دیگر دنیا دنیای شوالیه ها نیست. لکن دن کیشوت به گونه ای چنین هویت مخدوشی را بازتعریف می کند که دیگر وجود او یک الزام تلقی می شود. روایتی که روزگار نو بیان می کند،‌برای وی جایی در نظر نگرفته، از همین روست که او تصمیم می گیرد " سنت"ای را زنده کند و ادامه دهد. و در این مسیر چنان بر آن سنت پافشاری می کند که حتی آسیب ها و ضربه های مسیر هم وی را به خود نمی آورد.

سروانتس(1) دن کیشوت را نجیب زاده ای از شهر مانش می داند. یک روز او از صندوقچه ی بازمانده از نیاکان اش زره ای بیرون می کشد و هیکل نحیفش را در آن می پوشاند. اسبی نحیف بر می دارد و عزم سفر می کند. بی خبر راه می افتد تا " انتقام تعدی ها را بکشد،‌در رفع ظلم ها بکوشد، بیدادگری ها را جبران نماید، جلو تجاوزها را بگیرد، و حساب ها را تصفیه(2) کند.". اهداف و آرمان هایی که او در سر دارد همان آرمان های راستی و درستی و یاری به مظلومین و اصلاح امور است،‌لکن روشی که به کار می گیرد با دنیای جدید هم خوانی ندارد. اما وی چنان غرق در اندیشه های تاریخ گذشته است که متوجه این ناهمخوانی نمی شود،‌ و همین او را در چشم دیگران "مجنون" جلوه می دهد.

این جنون او زود هویدا می شود و کار دستش می دهد و او را به خانه بازمی گردانند. دن کیشوت اما در عزم خود راسخ است. یا باید در دنیای جدید گم شود، یا تحلیل خودش را از دنیا ارائه دهد تا بتواند باقی بماند و نقشی بازی کند.  او را یک بار به خانه بازگردانده اند، پس حس می کند که در این مسیر، به همراهی که در صحنه های پیش رو تاییدش کند نیاز دارد. از این روست که سروانتس دن کیشوت را یاری می رساند و سانکوپانزا را در مسیر وی قرار می دهد. سانکو پانزا دن کیشوت دیگری نیست، اما او هم نمی تواند اندیشه های دن کیشوت را تحلیل کند و فریب وعده های وی را می خورد و در مسیر پهلوانی،‌ ارباب جدیدش را همراهی می کند. اگرچه ‌ اندک آگاهی او از واقعیت برخی داستان ها،‌ گاه به گاه وی را متزلزل می کند؛ اما وعده " حکومت مادام العمر بر جزیره" ای که دن کیشوت به وی داده است این تزلزل را می پوشاند.

حضور سانکوپانزا یک حضور معمولی نیست؛ وی باید نقش تایید کننده دن کیشوت را بازی کند. وی دچار توهمات دن کیشوت نیست،‌اما اسیر توهمات اربابش می شود. گناه او همراهی کردن دن کیشوت است. شاید اگر او، دن کیشوت را همراهی نمی کرد و دل به دلش نمی دادند،‌دن کیشوت منصرف می شد و بازمی گشت. شاید آن موقع دن کیشوتِ تنها را راحت تر می شد قانع کرد. لکن اکنون که سانکوپانزا دعوت مولایش را لبیک گفته دن کیشوت شخص دیگری است. او اکنون مریدی دارد همیشه همراه. یک کوله بار کتاب پهلوانی خوانده،‌آشنا به تاریخ شوالیه ها و نبردها و اسطوره ها و افسانه هاست.اکنون او هر اتفاقی می افتد بر اساس خوانده هایش تحلیل می کند؛ هر آن چه می بیند وی را به یاد یکی از صحنه های تاریخی می اندازد. تاریخی که او "دانا"ی آن است و هویت وی بدان گره خورده است و از همین روست که به آن توسل می جوید. تحلیلی که او از رویدادها ارائه می دهد به گونه ای است که مستقیم یا غیر مستقیم به تایید اندیشه و رای او منجر می شود.دون کیشوت

او حتی به تقلید از اسطوره های بزرگ تاریخ،‌دلبری برای خود دست و پا می کند تا بتواند در پیشاپیش هر نبرد دل به دلبرش بسپارد. ازین رو "بانو دولسینه دوتوبوزوی زیبارو" در داستان حضور پیدا میکند. عنوانی که دن کیشوت به یکی از زن های روستای مجاور داده، زنی که روحش ازین خیال پردازی ها خبر ندارد. به طور حتم وجود چنین عشقی! کامل کننده آرمان های دن کیشوت است. تفکر او دیگر یک تفکر و اندیشه نیست، یک رسالت است. دن کیشوت باید قهرمانی باشد برای دلبر دیرینش دولیسینه دوتوبوزوی زیبا رو. از همین جهت است که پس از هر نبرد، دن کیشوت به افراد حاضر در ماجرا رو می کند و می گوید به فلان روستا بروند و داستان حماسه ای که دون کیشوت خلق کرده را برای بانو دولسینه دو تو بوزو تعریف کنند. در واقع حضور فیزیکی سانکوپانزا و در دسترس نبودن بانو دولسینه دوتوبوزو، دو روی یک سکه اند. هر دو دن کیشوت را یاری می دهند تا وی بتواند اظهار وجود کند. هرگاه این یک نتوانست آن یکی. در کنار این دو، زبان دن کیشوت نیز مدد رسان است. وی در پس هر اتفاق چنان سخن سرایی می کند که شایسته پهلوانان و قهرمانان است. فضاسازی و تبلیغاتی به سود خویش به راه می اندازد و در آن فضا ادامه حیات می دهد. او در سخن گفتن استاد است، و همواره به این مطلب توجه دارد که نباید خارج از "تفسیر تاریخی اش" یعنی همان موضوعی که در آن تخصص دارد حرفی بزند. دن کیشوت هست، چون تفسیر او از وقایع هست و ناخودآگاهِ پهلوان ما آگاه است که اگر از تفسیرش عدول کند دیگر دن کیشوتی نخواهد ماند. وی همواره بر رای خویش می ماند. حتی آن جا که کاروان زندانیان به زنجیر کشیده شده‌ی محکوم به کار اجباری در کشتی را آزاد می کند و آن زندانیان به جای تشکر وی را کتک می زنند و لباس هایش را می برند،‌باز هم کوتاه نمی آید. او می داند وقایع هیچ گاه پایانی ندارند و به انتظار پیروزی در نبردی دیگر و به کرسی نشاندن حرف و نظر خویش از شکست هایش می گذرد. لکن در گذر از شکست ها با زبان و تفسیر خاص خودش،‌خویش را سرفراز نشان می دهد.

دن کیشوت آدم ماجراجویی است. همواره دنبال فضایی می گردد تا بتواند در آن نقش بازی کند. از همین روست که پره های آسیاب بادی را بازوان دیوهای بی قواره می بیند،‌لگن سلمانی دلاک را کلاهخود مامبرن می پندارد،‌ کاروانسرای بین راه را قصر باشکوهی تصور می کند و مشک های شراب در چشم او دیو دشمن شاهدخت "میکومیکونا" به نظر می آیند.

از این گونه صحنه ها در داستان زیاد است؛‌هر جا دن کیشوت می رود ماجرایی را با خود می برد .آه این صحنه در فلان کتاب، آه این اتفاق مشابه فلان رویداد برای فلان پهلوان،آه فلان شوالیه هم چنین نبردی داشته،‌آه اگر این مرد اسطوره ای را این کارها در توان بود،‌چرا دن کیشوت را دل چنین کاری نباشد؟ و هزار صحنه و اتفاق دیگر که دن کیشوت مشابه سازی می کند تا بتواند هویت خویش را اثبات کند؛‌لکن در تمامی صحنه ها اشتباه می کند.

سروانتس با بزرگنمایی مشخصه‌ی اصلی رفتارهای دن کیشوت و سوق شخصیت اصلی داستانش به سمت یک جنون، او را کاملا در چشم و ذهن ببننده پر رنگ می سازد. "نبرد دن کیشوت با پره های آسیاب بادی" و "شمشیر زدن هایش به مشک های شراب" اوج جنون و بچگی قهرمان داستان است. وی می خواهد یک قهرمان باشد، لکن نداشتن درک درست از امورات پیش رو وی را مضحکه افراد می کند.

 در صحنه های حماسی کتاب!خواننده اگرچه در دل به حماقت دن کیشوت می خندد،‌اما اندک اندک خود را جزوی از داستان می بیند. تفسیرهای ناهمخوان و ناهماهنگ با روزگار نو، مطلبی نیست که فقط دن کیشوت اسیر آن باشد. خواننده ای که کتاب "دن کیشوت" را به دست می گیرد مدام بین دن کیشوت و سانکوپانزا در رفت و آمد است. خود را می بیند که گاه در لباس سانکوپانزا دن کیشوت را همراهی می کند و گاه یادش می آید که دن کیشوتی است برای خویش و سانکویی همراه خود دارد و از این جهت خود را اسیر نوعی "دن کیشوتیسم" می بیند. دن کیشوتیسمی که اگرچه به دلاور شهر مانش منسوب است اما به طور حتم به پهلوان ما ختم نمی شود. در طول تاریخ بسیاری دیگر بوده و هستند که همچنان جا پای دن کیشوت می گذارند و دنیای جدید را با امورات تاریخ گذشته تحلیل می کنند و از رهگذر این مسیر هویتی برای خویش دست و پا می کنند. هویتی که مخدوش است و چنین خدشه ای چه تضادها که در پی دارد...

 

 1. میگوئل دو سروانتس ساودرا نویسنده خالق دن کیشوت

2. حساب را تسویه می کند و تصفیه مربوط است به آب و مشابه آن ،‌اما به رسم امانت عینا عبارت کتاب نقل شده است.

یه جایی خوندم تو 34 سال گذشته قیمتا تو امریکا3 برابر شده!!
جالبه مثلا پدر امریکاییه به بچش میگه: هی بوی، یو دونت ریممبر قیمتای اون روزا رو!! وی گو دم مغازه، این چیزی که تو الان خریدی 3 دلار!!میخریدیم 1دلار!!!
پسر امریکاییه به باباش: یور کیدینگ!!!