حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

یه جایی خوندم تو 34 سال گذشته قیمتا تو امریکا3 برابر شده!!
جالبه مثلا پدر امریکاییه به بچش میگه: هی بوی، یو دونت ریممبر قیمتای اون روزا رو!! وی گو دم مغازه، این چیزی که تو الان خریدی 3 دلار!!میخریدیم 1دلار!!!
پسر امریکاییه به باباش: یور کیدینگ!!!

 1)    برد شیرین: برد شیرینی بود. باید می بردیم و ده نفره شدن تیم ملی بعد از اخراج شجاعی، این "باید" را به نوعی دلهره تبدیل کرد. اما شوت جواد نکونام آن دلهره را به غریو شادی مبدل ساخت و حالا ایران با تمام ضعف هایی که داشت، با آن اخراج شجاعی و حتی با اخراج کارلوس کوییروش سه امتیاز بازی را گرفت و با هفت امتیاز در کنار کره جنوبی در صدر جدول دور رفت قرار گرفت. کره همچنان در حسرت پیروزی در آزادی ماند.

 2)    صعود به جام جهانی: آیا برزیل، انگلستان، آلمان، ایتالیا، حتی ژاپن و کره جنوبی، به مانند ما به مسابقات مقدماتی جام جهانی نگاه می کنند؟ آیا نگاه و هدف ما از این مسابقات به نگاه و هدف تیم هایی مثل لبنان و قطر و عراق و سوریه شباهت بیشتری ندارد؟ چرا باید صعود به جام جهانی در بسیاری موارد برای ما یک رویا باشد؟

این سوال ها و هزاران سوال دیگر نشان دهنده پایین آمدن سطح توقع مان از فوتبال مان است. و این اصلا نشانه خوبی نیست. این حسی که در آغاز مسابقات به سراغ ما می آید که می گوید:"شاید به جام جهانی نرویم" نشان دهنده ضعف هایی است که باید درمان شوند. در روزگاری که بسیاری کشورها برای صعود به نیمه نهایی جام جهانی و حتی برای قهرمانی برنامه می ریزند؛ هدف ما، صعود به خود جام جهانی است. حتی خوش بین ترین فوتبال دوستان ایرانی هم صعود از مرحله گروهی را در جام جهانی متصور نمی شوند! کوچک بودن رویاها و پایین بودن سطح خواسته ها نشانه ضعف های دیرین است و بس.

 3)    لیگ ضعیف، ساختار ضعیف: تیم ملی قوی از یک لیگ قوی بیرون می آید. در روزهایی که سهم تیم های صدر جدولی در تیم ملی از آن پایینی ها کمتر است، در روزهایی که پول حرف اول را در میان بازیکنان و باشگاه ها می زند، در روزهایی که (شاید غیر از سپاهان) هیچ تیمی در ایران برنامه چند ساله ندارد، بودجه سالانه مشخص ندارد، ثبات ترکیبی ندارد، در روزگاری که تیم های پایه هنوز سیستم محلاتی و الله بختکی دارند، نباید انتظار داشت تیمی قوی روانه مسابقات ملی کنیم. ساختار فوتبال ما به مانند دیگر ساختارهای مدیرتی کشور ضعف های اساسی دارد. ضعفهایی که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.

 4)    هلهله ی شادی زیر نظر نیروهای امنیتی: در لحظاتی از بازی رژه سربازان و گاردهای امنیتی دور زمین برای استقرار در ورزشگاه و حتی حضورشان در فاصله چند متری از تماشاگران (بخوانید در میان تماشاگران) به تصویر کشیده شد. نیروهایی که به کلاهخود و زره مجهز بودند و حضورشان نشان از خیلی ضعف ها داشت. چرا؟ آیا خوشحالی تماشاگران هم باید تحت نظر آقایان باشد؟ آیا تماشاگران ما آن قدر شعور و شخصیت نشان داده اند که نیازی به کنترل شان نباشد؟ آیا اگر می باختیم می توانستیم انتظار داشته باشیم صندلی های ورزشگاه و تماشاگران مان سالم بمانند؟ وقتی شعارهای سطح پایینی همچون "سوراخ سوراخش میکنه" در میادین ملی سر داده می شود می توان انتظار نبود نیروهای امنیتی را داشت؟ وقتی آن همه نیروی امنیتی در ورزشگاه حاضر می شود، در بسیاری جاهای دیگر هم حاضر می شوند، در این فضای امنیتی و ضدفرهنگی، آیا می توان انتظاری غیر از سردادن شعار "سوراخ سوراخش می کنه" از تماشاگران داشت؟ آیا با سرکوبی هیجانات و شادی و شور و انرژی جوانان در بسیاری موارد و مکان ها، انتظار رفتار سالم داشتن از تماشاگران ورزشگاه انتظار به جایی است؟

5)    اهمیت شکست: این بازی را بردیم. این برد با تمام شیرینی اش، اما زهرهایی دارد. باز هم در میان هیجان ناشی از این برد بسیاری ضعف ها و کاستی ها فراموش می شوند. بسیاری مدیران نالایق بر سر کار می مانند. فشار مردم و مطبوعات بر سازمان ها و مدیران نالایق ورزشی کشور کم می شود و فراموش می کنیم ضعف های بسیاری داریم. حالا برای این پیروزی موقت ده ها پدر پیدا می شود، اما اگر باخته بودیم شکست مان یتیم بود.