حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیمت دلار» ثبت شده است

امروز پنج شنبه پنجم تیرماه 99. صبح که آمدم سرکار،توی مسیر فکرم به دلار 20 تومن و بالاتر از 20 تومن بود. احتمالا همانطور که از دلار 7 تومنی رسیدیم به 1000 تومن و درصدی از مردم باز هم ازین اتفاق و فرصت هایی که از دست می رود خوشحال بودند، همانطور که از 1000 تومان شد 3000 تومان و باز هم در بر همان پاشنه می چرخید که همیشه چرخیده، از 3000 تومان رسید به 12000 تومان و باز هم روال همان بود که همیشه بوده، از 12000 به 20000 و از 20000 به مبالغ بالاتر هم خواهد رفت و قطعا برای آن قومی که نه اهل تفکر است و نه اهل کتاب خواندن و نه بر هنر و فرهنگ دیگر ارزشی، همان خواهد بود که بوده است و همان خواهد شد که شده بود پیشتر. هر سخن گزافه است جز این سخن که این حاکمان صلاحیت ندارند و ماندنشان باطل است. باطل بوده و باطل خواهد بود.

تقریبا همه افرادی که برنامه های زندگی روزمره شان را با برنامه های من هماهنگ می کنند، بی برنامه اند و از این بی برنامگی عذاب می کشند. مسلما بخشی از این روند به خودشان و روحیه شان باز میگردد. اما بخشی هم به گردن من است و من "بی انضباط" برنامه همه را بهم می ریزم. و برنامه های خودم را هم.
من هم مسلما از بی برنامگی دیگران تاثیر میگیرم و تلاشم برای از دست ندادن سفارش های کارگاه و جمع آوری مشتری های بیشتر،آن هم در این زمانه ی آشفته با هزینه های بالا و نداشتن پشتوانه مالی، تقریبا تمام زمانم رادر کارگاه هستم و کمتر می شود زمان برنامه ریزی شده و منسجمی را در بیرون از کارگاه برای خودم در نظر بگیرم. این مطلب خانواده ام را آزار می دهد و خودم را هم.
این بی انضباطی از قدیم در من وجود داشت و تقریبا هیچ آموزش مشخصی در دوران تحصیل از دبستان تا دانشگاه در این زمینه به ما داده نشد. آشفتگی اصلی زمانی رخ داد که من به اجبار دو سال از عمرم را در پادگان های نظامی دوره خدم نظام وظیفه اجباری را گذراندم. در جوی کاملا آشفته و بی انضباط و بی برنامه. و آن جا بود که این بی برنامگی برای من عادی شد و عادی تر شد و عادی تر از همیشه شد و این روند عادی سازی بی برنامگی و پوچ بودن ادامه پیدا کرد . سال 95 و بعدش سال 96 آرام آرام مطالعه ام کم شد و تقریبا همه زمان سال 96 را مشغول به کار بودم. تلاشم برای خودم قابل تقدیر است و من از تلاش هایم راضیم. اما یک نقص بزرگی را که در سال 95 داشتم، و آن مطالعه کم بود، و من نتوانستم در سال 96 جبران کنم و ادامه دادم آن نقص را و این نقص به همراه عادت به بی برنامگی و بی انضباطی، یک مشکل بزرگی را امروز در پیش پای من گذاشته است. گم شدن در هیاهوی روزمره های بالادست.
ما از بالا خیلی فشار متحمل می شویم. داستان نظام سیاسی اقتصادی فاسد و شدیدا انحصاری ما، داستان معروف و آشکاری است. به ویژه با وجود شبکه های قوی اطلاع رسانی که در دنیا وجود دارد این مساله آشکارتر از همیشه است. این ها را برای این می گویم که بگویم بخشی از این بی برنامگی در ذات این زمانه است. با این آشفتگی های مداوم  و روزانه و با این نظام سیاسی مملو از افراد ناوارد، آشکار است که نمی توان برنامه ریزی درستی داشت. تکلیف نامشخص است. و این امر نه فقط برای من بلکه برای همه افرادی که در دایره جغرافیای زمانی و مکانی مشابه با من زندگی می کنند اتفاق می افتد. 

من در سال 96 به آن چه می خواستم و هدف گذاری من بود رسیدم. و این یک امر مطلوب و خوشحال کننده است. اگرچه از بالا رفتن قیمت دلار بسیار ناخرسند و ناراضی و حتی عصبانی هستم. این را یک الزام می دانم که در سال جدید به مساله انضباط بیشتر توجه کنم. یعنی گمان من بر این است که نتیجه دادن یا نتیجه ندادن تلاش های من و همچنین تلاش های افرادی که با من پیوند برنامه ای دارند، مشروط است به رعایت انضباط و زمان بندی و برنامه و یک دیسیپلین آشکار.
سال 97 را سال "تمرین انضباط" نامگذاری می کنم. اگرچه قصد بر این بود که سال تثبیت اراده باشد، اما از آن جهت که قوی ترین اراده ها هم بدون انضباط هیچ است و تمرین انضباط خود نیازمند قوی ترین اراده هاست، سال 97 را سال تمرین انضباط نامگذاری می کنم.

به 

یه جایی خوندم تو 34 سال گذشته قیمتا تو امریکا3 برابر شده!!
جالبه مثلا پدر امریکاییه به بچش میگه: هی بوی، یو دونت ریممبر قیمتای اون روزا رو!! وی گو دم مغازه، این چیزی که تو الان خریدی 3 دلار!!میخریدیم 1دلار!!!
پسر امریکاییه به باباش: یور کیدینگ!!!