حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه صنعتی اصفهان» ثبت شده است

من یادم هست اسفندماه ۸۷ را و آن جوان های پرشور را و آن خستگی های شبانه را. من همه آن آدم ها و همه آن حس و حال را به یاد دارم. بخش مهمی از بهترین و مهمترین خاطرات من آن زمان اتفاق افتاده  و این چیزی است که من هر سال به یادش می افتم. امسال هم اسفندماه سنگینی در پیش دارم. سخت است و خسته ام می کند و بی خوابی اش آزارم می دهد لکن نه به اندازه اسفندماه ۸۷. آن زمان سخت تر بود و ما آن سختی ها را گذراندیم و آن کشتی ای که سکانش در دستانم بود به سلامت از آن اسفند پرتلاطم گذر کرد و امروز هر آن که مسافر آن کشتی بود به نیکی یاد می کند از آن دوران و این دیگری نیز همان گونه و بلکه بهتر از آن خواهد بود ان شالله.

دانشگاه صنعتی اصفهان

ویرایش نخست این یادداشت در امرداد91 منتشر شد که در فضای وب مورد استقبال قرار گرفت. اکنون نسخه به روزرسانی شده آن، در اردیبهشت ماه 92 منتشر می شود.

 

این یادداشت با هدف توضیح شرایط و موقعیت دانشگاه صنعتی اصفهان برای کمک به انتخاب رشته داوطلبین کنکور سراسری نوشته شده است. و در نگارش آن تلاش شده است به مواردی که دانشجویان جهت انتخاب دانشگاه بدان نیازمندند و در سایت دانشگاه به آن اشاره ای نشده است پرداخته شود. برای اطلاع از وضعیت علمی و امکانات آموزشی و آزمایشگاهی و پژوهشی آن می توانید به سایت www.iut.ac.ir مراجعه و از صفحات مربوط به هر دانشکده بازدید نمایید.همچنین از طریق صفحه دوستان صنعتی در فیس بوک میتوانید با دانشجویان این دانشگاه در ارتباط باشید. در این یادداشت ما درباره جغرافیای اصفهان، جغرافیای دانشگاه، رفت و آمد، امکانات خوابگاهی، امکانات رفاهی، تغذیه، ساخت و معماری، کتابخانه، امکانات اینترنت، مراکز فوق برنامه، و وضعیت روحی دانشگاه‌ مطالبی خواهیم گفت.

 

ویرایش۳ و نهایی: چهارشنبه ۲۵/۲/۹۲
نمونه سوالاتی از دستور کار آزمایشگاه الکتریسیته (فیزیک پایه2) دانشگاه صنعتی اصفهان از آز 1 تا آز۱۲ + مبحث خطا
 

برای دانلود اینجا کلیک کنید.

نرم افزار اکسلاین فایل به طور خاص برای دانشجویان آزمایشگاه فیزیک الکتریسیته و به طور عام برای تمامی دانشجویانی که درس آزمایشگاه دارند تهیه  شده است که در آن چگونگی رسم نمودار پراکندگی در نرم افزار اکسل و چگونگی رسم و یافتن معادله خط با بهترین شیب را به طور مختصر و ساده همراه با تصاویر مربوطه توضیح می دهد. 
هرگونه سوال دیگر درباره کار با نرم افزار اکسل و چگونگی رسم نمودار در آن را در قسمت نظرات وارد کنید.

برای دانلود فایل پی دی اف مربوطه بر روی لینک زیر کلیلک کنید و سپس در صفحه باز شده دکمه دریافت (نارنجی رنگ) را بزنید:

لینک مستقیم:رسم نمودار پراکندگی در نرم افزار اکسل

برای وحید، صادق و کیوان

امروز آسمان جای من بارید. یک شرایط خاصی هست که مجال وصفش نیست. این شرایط نمی گذارند من بگریم. امروز هم شکل همیشه بود. شرایط نگذاشتند.

 اما آسمان جای من گریست. او از ما، از من و دوستانم غمگین تر بود.غم و بغض تلخی بود. بغضمان گرفته و سکوت و قطار حوادث، تلخ بود و شیرین، آه هم را می‌شنیدیم و سنگین تر از جدایی را انگار نمی توانستیم بپنداریم. مایی که با هم روزها و روزها دنیا را به امید فهمیدن، رصد می کردیم،آن دم، هیچِ دنیا تخممان هم نبود. انگار همه‌ی حرف ها را در این پنج سال زده بودیم. انتهای دنیای کلمات. سکوت. سنگین تر از سختی هایی که در این بهترین دوران زندگی مان کشیدیم. سنگین. چون دست کلمات کوتاه بود از آن چه ما می کشیدیم.

نمی دانم. شاید صد سال دیگر برای آن نوع حس دلتنگی هم کسی کلمه ای ساخت. برای دلتنگیِ خلقِ خنده های بی دلیل. شاید احمقانه ترین خنده های تاریخ.برای...

من می دانم فردا برای یک "تریا"، برای یک "سوله"،برای یک "اردو"،  برای یک "سلام اول کلاس"، برای آن "دوست داشتنی ترین فحش تاریخ"، برای آن "گور پدر درس، بگذار بخوابیم" برای یک "تالار" دلم می گیرد. من می دانم برای دانشکده ام دلم می گیرد. می دانم فردا چسب چوب که ببینم، رنگ، یونولیت، کاتر که ببینم، عین احمق‌ها می‌خندم.

آن شبی که کیوان رفت هم همینطور بودم، اما امشب همینطوری ترم!! آن شب دوتای دیگرشان بودند. امشب اما فرق می کند. امشب شب شروع دوره‌ی "عادت به وداع" است. امشب یعنی لیسانس دارد تمام می شود. یعنی چهار سال، پنج سال با هم بودیم. امشب یعنی همین بغضی که الان دارم. یعنی همین چشمهای سرخ امشبم. یعنی همین دلِ تنگم. این دلِ تنگ هم یعنی جریان داریم. با هر سختی، با هر درد مشترک. با هر دغدغه‌ی مشترک، با همه بدبختی مان، این دلتنگی، این حسِ غمِ شیرین، این احساس نوستالژیک که امشب دست داده، یعنی جریان داشتیم، یعنی جریان داریم. یعنی سهمی داشته ایم و آن سهممان را خواسته ایم. یعنی حقی داشته ایم، یک حق ذاتی، از ازل تا ابد. یعنی حق زندگی داشته ایم و داریم. تا "داشتیم" آمده ایم. بقیه "داریم" است...

 

"وضعیت صنفی" و "وضعیت فرهنگی" دانشگاه دو مطلب مهمی است که گستره ای به اندازه ی همه ی دانشجویان دارند. به همین دلیل همواره در بحثهای شفاهی (تریبون ها، جلسات گپ و ...) و بحث های مکتوب(نشریات و بیانیه ها) به این دو مساله بسیار پرداخته شده، بسیاری پیگیری ها به وسیله‌ی فعالین فرهنگی و صنفی انجام گرفته و بسیاری خواسته ها مطرح شده است، اما همچنان شاهد هستیم که اکثریت دانشجویان از وضعیت موجود رضایت چندانی ندارند. اصولاً نمی‌توان دانشجویی را که در خوابگاه سیگاری شده، دانشجویی که اوج فعالیت های فوق برنامه‌اش دیدن فیلم های زیر نویس خارجی است، دانشجویی که به صرف همراهی با دانشجویی از جنس مخالف مورد بازخواست انتظامات قرار گرفته، دانشجویی که به جهت انتقادی به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شده و ... را دانشجویی راضی قلمداد کنیم.

اصلاً یادم به چارشنبه سوری دانشگاه نبود. بعد از بیانیه ی چند روز قبل بسیج و شورای مسجد و جامعه اسلامی و انجمن اسلامی کارکنان دانشگاه که به بهانه های مختلفی از ریاست دانشگاه خواسته بودند جلوی اجرای مراسم چارشنبه سوری را در دانشگاه بگیرد امروز یک بیانیه هم بال دیگر جریان حاکم بر دانشگاه یعنی هیئت رئیسه‌ی دانشگاه داد تا در مسابقه ی صدور بیانیه که این روزها در کشور راه افتاده است عقب نماند و همان طور که انتظار می رفت بیانیه ی بال نخست را تکمیل و تهدید به برخورد کرده بود.

با این وجود با توجه به روندی که من این روزها در بین دانشجوها دیده بودم گمان من بر این بود که مراسم برگزار خواهد شد. اما جریان به این سادگی ها که من فکر می کردم نبود و جسته گریخته می شنیدم که امشب دانشگاه قصد دارد از فضای ایجاد شده استفاده کند و خواسته‌ی دیرینش را که همانا حذف مراسم چارشنبه سوری است عملی کند. به واقع هم فرصت خوبی بود و خود من هم به شخصه اگر در این طیف و جریان بودم چنین فرصتی را از دست نمی دادم.

"حکومت نظامی". یعنی همین یک عبارت دو کلمه ای برای توصیف شرایط امشب کافی است. پیرامون میدان اصلی دانشگاه، همه جا، یعنی هرجا که نگاه می کردیم مأمور انتظامات ایستاده بود. کنار خودپرداز بانک، دم بازارچه، دم نقلیه، کلاً از بالای میدان که بانک باشد تا پایین میدان و تا پشت سلف و حتی در داخل سلف هم نیروی انتظامات بود که می شد دید.

پاترول های انتظامات گشت می زدند و می چرخیدند. سه تا ماشین را من در یک لحظه توی