حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

به کارگاه آمدم و در کنار بخاری ساکت بنشستم.اشکی بیامد در پی فکرهای بی شمار. اندوه فراوان گشت ازین اهریمن سرد و سیاه که کشور را فرا گرفته. دانشجویان نخبه ما که برای آینده ای بهتر ازین سرزمین می رفتند، گرفتار اهریمن سیاه شدند و به مقصد نرسیدند.هموطنان ما که رفته بودند برای مراسم تشییع سردار سلیمانی، اسیر اهریمن سیاه شدند و نشد آن چه می خواستند. اتوبوسی دیگر در مسیر تهران به سوادکوه به دره افتاد و اهریمن سیاه آن ها را هم گرفتار کرد.ورزشکاران ایرانی یک به یک از ایران می روند و تبعه کشورهای دیگر می شوند. بس که کثافت است فضای کشور. ما همه اسیران این اهریمنیم. نکبت می بارد از آسمان این سرزمین.

شبکه های اجتماعی که وارد زندگی آدم ها شدند، وبلاگ ها از دور خارج شدند و تقریبا تمایل به وب نویسی و تبی که به شخصه در وب نویسی داشتم از سرم رفت و وب شد یک کلکسیون چند ساله از برخی تلاش های من در نوشتن و تایپ کردن.وبم شخصی بود و هدفم از وب نویسی فرم دادن به فکرها و تحلیل هایم بود درباره مسائل مختلفی که با آن،گاه و بیگاه درگیر میشدم. اما درگیری های زندگی روزمره به قدری بالا گرفت که وبم نه تنها از دسترسم خارج شد، بلکه حتی در پس زمینه ذهن هم جایی نداشت و به نوعی فراموش شد تا بدین روزها که باز هم حس میکنم به آن نیاز دارم.فکر میکنم  برای من وب نویسی نوعی علاج  آن عجله ای است که زندگی امروز را مضطرب می کند. زندگی های پر از دغدغه امروز، پر از مسئولیت و پر از درگیری ها که انگار همین ها شده اند عمر ما و درگیریم با آن ها. دیرزمانی است این جا نبوده ام یا اگر بوده ام سطحی بوده ام و بس.