حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

سریال حریم سلطان چند شبکه ماهواره ای و سریال هایی با مفاهیم و مضامین خاص. بسیار پوچ و بدون هیچ محتوای غنی. اما مخاطبین بسیار. جوری که در روزهایی مجلس شورای اسلامی را هم درگیر خود کرد. هزینه زیادی روی دست دولت گذاشت تا برای از دسترس خارج کردن آن ها به پارازیت متوسل شود.

داستان سریال های لاتینی و ترکیه ای، حالا به غریبی دو سال و سه سال پیش نیست. الان مخاطبین بسیاری دارند و مسئولین هم که دیدند حریف نمی شوند بی سر و صدا کنار کشیدند و دیگر خمی به ابروی مبارکشان نیاوردند. سریال هایی با موضوعات و مفاهیم پوچ و بعضا اتفاقات فرهنگی کاملا متضاد و بیگانه با فرهنگ ما. پر از خیانت و روابط جنسی مخفیانه. مبلغ تجلمات و اشرافی گری در حد افراط. به ویژه استقبال از سریال های ترکیه ای،‌به سبب همسایه بودن ترکیه با ما و شناخت دوری که مردم ما از روزگار بی رونق نه چندان دور ترکیه داشتند و مقایسه حال و روز امروز ایران با تصویری که ترکیه برای ما ارسال می کند.

چرا این سریال های پر زرق و برق چنین مورد استقبال قرار می گیرد؟ آیا باز هم توسل به روش همیشگی که " ای کسانی که این برنامه ها را می بینید، شما صلاح خودتان را نمی دانید. به نصیحت های ما گوش فرا دهید و صدا و سیمای خودمان را تماشا کنید" راه حلی برای این مساله خواهد بود؟ همگی می دانیم پاسخ منفی است. آیا باید جمعیت مخاطبین این شبکه ها و سریال ها که کم هم نیستند را عده ای ناآگاه بدانیم؟ افرادی که خیر و صلاحشان را خودشان نمی دانند و باید به آن ها از بالا فرمان داد و دیکته کرد؟ بیندگان این برنامه ها از طیف متنوعی تشکیل می شوند و نمی توان با بیان چنین دیدگاه های ناصحانه ای چنین استقبال بزرگی را توجیه کرد.

چه خلائی در کشور،‌در خانواده ها و در رسانه ها و صدا و سیمای ما وجود داشته که جمعیت زیادی را به سمت چنین سریال هایی سوق داده است؟ استقبال از این سریال ها در حالی است که از نظر ساخت و بازی، بسیار ضعیف و به هیچ عنوان قابل قیاس با برخی تولیدات داخلی مانند زیر تیغ، پایتخت، خانه به دوش و ... نیستند. واقعا چرا این روزها تماشای سریال های ترکی و لاتینی در ماهواره یک امر عادی تلقی می شود؟

آیا نمایش عریانی و شوی لباس و آرایش زنانه این چنین مخاطبین را پای تلویزیون میخ کوب میکند؟ به نظر نمی رسد این گونه باشد چرا که رقص و آوازهای ماهواره ای که این روزها به جای موسیقی و آهنگ، به طرز تهوع آوری نمایش عریانی و بی جامگی است به اندازه این سریال ها مخاطب ندارند و به دقت مورد توجه قرار نمی گیرند.

پس چه چیزی تماشاگر را پیوسته مترصد نگه می دارد؟ بیننده چه چیزی را در لابلای این فیلم ها و سریال ها رصد و جست و جو می کند؟

به نظر پاسخ را باید گفتمانی دانست که در متن این سریال ها جریان دارد. یک گفتمان جنسی عامیانه که به بدترین روش و بدترین سناریو مطرح می شود. ترکیب بدقواره ای از خیانت ها،‌ عریانی ها، و هوس های گاه به گاه. یک داستان تمام عیار عامیانه با رنگ و لعاب لعبت پرستانه و لذت گرایانه.

اما سوال اساسی همچنان پابرجاست.چرا چنین سریال هایی مورد استقبال و بدتر از آن پذیرش قرار می گیرد؟ چرا فرهنگ تبلیغی چنین سریال هایی در ساختار ذهنی کوچه بازار ایرانی تا این حد جا باز کرده است؟ چه کمبودی ما را به سمت این سریال ها سوق داده است؟ آیا افراطی کرده ایم و این پاسخ تفریط گرایانه ملت ما به آن افراط است یا تفریط و کم کاری ای داشته ایم و خلاء آن تفریط را یک نگاه افراط گرایانه پر کرده است؟

کمبود،‌افراط و تفرسط مطرح شده را می توان در به رسمیت نشناختن آموزش و گفتمان روابط جنسی سالم در نظام آموزشی و فرهنگی ایران خلاصه کرد. باید بپذیریم ساختار فرهنگی ما در زمینه گفتمان جنسی دچار کمبود است و این کمبود را متاسفانه افراد یا گروه هایی مورد توجه قرار داده اند که کیلومترها دور از این سرزمین اند. باید بپذیریم در "هیس!!ساکت!!این یک موضوع ممنوعه است" افراط کرده ایم و این پاسخ همان افراط است. باید بپذیریم در زمینه آموزش جنسی نسل های نو در ایران تفریط و کم کاری شدیدی اتفاق افتاده است.

 زمانی که در رسانه های داخلی گفتمان روابط جنسی سالم هیچ جایگاهی ندارد باید هم انتظار داشت که رسانه هایی بیگانه چنین بی رحمانه سرمایه های معنوی یک ملت را به بازی بگیرند و حتی دختر بچه ها و پسر بچه های کم سن و سال را با مفاهیمی همچون روابط جنسی مخفیانه و خیانت آشنا کنند. این یک خطر جدی است.

زمانی که برای هویت جنسی مردمان کشور ارزشی قائل نیستیم و اصلا وجود چنین هویتی را در فاصله زمانی بلوغ تا ازدواج به رسمیت نمی شناسیم، ‌نه این که توانسته باشیم خلاء مربوطه را پر کنیم. برعکس این مجال را به فرهنگهای بیگانه داده ایم تا با نگرش خود چنین خلائی را پر کنند. زمانی که افراط گرایانه از اکرام زن فقط و فقط با چادر سیاه و در خانه ماندن و دوری از اجتماع سخن می گفتیم باید متوجه این مساله می بودیم که چنین افراطی ما را به دام تفریط آن هم تفریطی خطرناک خواهد انداخت. خاطرمان هست افراطی که در مساله حجاب داشتیم ما را به یکی از بزرگترین وارد کنندگان و مصرف کنندگان لوازم آرایشی در دنیا تبدیل ساخت.

هنوز هم در بسیاری موارد صحبت از مسائل جنسی در میان خانواده ها یک خط قرمز است. صحبت ها در گوشی و پنهانی است. هنوز هم بسیاری نزاع ها و قتل ها ناموسی است و هنوز هم جوانان مجرد و ازدواج نکرده فاقد اعتبارهای اجتماعی لازم.

روش برخورد مسئولین کشور ما با چنین معضلاتی به رسمیت شناختن این هویت جنسی نبوده و نیست. در عوض راه همیشگی و بی نتیجه دیکته فرامین از بالا و این که آن چه ما می فهمیم شما نمی فهید در پیش گرفتن. پارازیت انداختن و با یک نسل در حال رشد دانشگاهی بی هیچ پشتوانه علمی به احادیث و روایات متوسل شدن.مجلس شورای اسلامی

در واقع در مساله تماشای سریال های ترکی و لاتینی این طور به نظر می رسد که جامعه از دیدن چنین تجمل و چنین رنگ هایی، از دیدن زیبایی های به تصویر کشیده در بکگراند این سریال ها،‌ از حضور زن ها و سبک احترامی که به آنها گذاشته می شود، از فضای آمیخته به مضامین جنسی و بیان سنت شکنی ها لذت می برد و استقبال می کند. احتمالا بتوان بین درصدی از طلاق ها و نارضایتی های زوجین با مفاهیمی که چنین سریال هایی القا می کنند ارتباطی را مطرح کرد، اما ساده انگاری است که مساله را به همین جا ختم شده بدانیم و بگوییم علت طلاق ها پخش چنین سریال هایی است!! آن چه پذیرش مفاهیم سریال ها را در مخاطبین ایرانی هموار می کند "خلاء گفتمان سالم جنسی در جامعه و رسانه ها "و  همچنین به رسمیت نشناختن "گفتمان اکرام و بزرگداشت زن بیرون از چارچوب های افراط گرایانه دینی" است.

آن چه ما در صحنه اجتماع شاهدیم اجرای سیاست تفکیک جنسیتی است و تبلیغ این سخن که حجاب عین عفاف است!! دایر کردن گشت ارشاد و برخوردهای امنیتی با مساله روابط پسران و دختران. مخالفت حتی با آب بازی چند دختر و پسر جوان و پوشاندن لباس های گشاد و مسخره بر تن بانوان در ادارت دولتی و گرداندن متهمین با لباس زنانه به گرد شهر. به این‌ها معمولی شدن مزاحمت های خیابانی را هم باید اضافه کرد. به گونه ای که عده ای به خود اجازه می دهند با ماشین پیش پای هر دختری ترمز کنند و بوق بزنند و مردم هم همگی فقط تماشا می کنند و بعضا لذت هم می برند و سخن هزلی هم می گویند.

پیدا شدن سروکله چنین شبکه هایی در اواسط دولت نهم یا دهم را بهانه می کنیم و به یاد می آوریم حذف درس " تنظیم خانواده" را از دروس دانشگاهی در این دوران. نگاهی که دولت اصولگرا به مقوله هویت جنسی و اجتماعی افراد داشت یک نگاه امنیتی بود. متاسفانه اصولگراها که در میان آنان نیروهای دلسوز آشنا با مباحث علمی دانشگاهی و مسائل اجتماعی را می توان دید همچنان اسیر چنین نگاهی هستند.

 اما اکنون که در ماه های نخست روی کار آمدن دولت جدید هستیم امید آن داریم گفتمان روابط جنسی و اجتماعی سالم به عنوان یک واقعیت از طرف دولت یازدهم مورد توجه قرار بگیرد. گفتمانی که می تواند از طریق نقدها و بررسی هایی علمی که در رسانه ها و روزنامه ها مطرح می شود،‌از طریق آموزش های علمی و جامعه شناختی در مدارس و دانشگاه ها، به تدریج خلاء موجود در جامعه را پر کند و از طریق قائل بودن ارزش و احترام برای آرا و نظریات مردم، فضایی را برای دوری از افراط و تفریط ها فراهم کند. به ویژه آن که دولت تدبیر و امید با شعار اعتدال است که به میدان آمده است و به نظر می رسد رئیس جمهوری منتخب هم در حوزه فرهنگ بسیار مشتاق مشارکت کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی و جامعه شناسی است. آیا قفل معضلات اجتماعی با کلید تدبیر و امید باز خواهد شد؟

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی