حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

آن شیخ بزرگ دوران، آن سخنش همچون شمشیر بران، آن قطب عالم امکان، تازه برگشته ز تهران، آن مرد دریای نور و معرفت، قلبش سراسر مهربانی و الفت، شیخ عالم اندیشه، آن عاشق تهیه جوجه کبابی در دل بیشه، مردی سخت غرق اندیشه بود و ایام چونان او ندیده و کس در داستان ها هم مثال او نشنیده بود...

روزی در خانقاه خویش غرق تفکر بودندی، مریدی از مریدان بسیار، بیامد و عرض ادب بکرد و عرض کرد: یا شیخ دوش خوابی دیدم. چگونه باشد تفسیر آن؟

شیخ فرمودندی: بازگو که چه دیده ای؟
مرید گفت: دیدم زمستان سرد است و هوا سه درجه سانتی گراد است، لکن مرا سوار بر یخچالی کرده اند که دمایش سه درجه زیر صفر بُود و بسیار سرد و دردناک بود. هرگوشه از بدنم که به بدنه این یخچال سرد می خورد آهی دردناک در خواب کشیدمی. در مسیر سلیمان نبی را سوار بر قالیچه پرنده اش بدیدم ، بسیار ناله کردمی تا به مقصد رسیدمی و آن گاه از خواب برخاستمی!!!

شیخ دستی بر محاسن خویش کشیدندی و فرمودندی: ای مرید، آیا تو در مسیر پایانه باقوشخانه - میدان ارتش تردد می کنی؟ رنگ از رخسار مرید پرید و گفت: آری یا شیخ، چگونه باشد این تفسیر؟ بفرما که دیگر طاقتی نمانده است.
شیخ خندیدندی و فرمودندی: این یخچال که تو دیده ای همان اتوبوس خط پایانه باقوشخانه – میدان ارتش باشد که چون بخاری و سامانه گرمایشی ندارند و شب ها در فضای سرد اتوبوسرانی رها شده اند، چونان یخچال ساید بای ساید عمل می کنند و آن دردی که تو گفتی درد نشستن بر صندلی های سرد باشد و درد تکیه دادن به آن ها، چونان که آن قدر سردند که تو بنگری در یخچال نشسته ای و آن دما که بگفتی به واقع چنین باشد، هوای داخل اتوبوس چند درجه از هوای بیرون سردتر بُود.       

مرید که آشفته گشته بود پرسید: پس سلیمان نبی چه؟      
شیخ فرمودندی: آن مرد که تو دیده ای سلیمان نبوده است، بلکه مسئولین بوده اند که با ماشین های مدل بالای خود تردد می کنند.
مرید نعره بکشید و جامه درید و به دشت و صحرا گریخت...

آری این گونه باشد داستان ما:


            این زمستان ها که می آید به پیش/ خوش بود اکنون هوای قشم و کیش

           قشم و کیش من کنون توپخانه است/ کس نشاید ناله کرد از دست خویش
         

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی