حرف هایی برای گفتن هست

msadeghi.blog.ir
بایگانی

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

به بهانه دیدن برخی اتفاقات در خیابان و در باب زیر و رو شدن فرهنگ ما!!!
استاد سخن که رحمت خداوند بر او باد حکایت کند:     
روزی دختری از بزرگان عالم علم و ادب که از زیبایی بهره کافی داشتندی به بزم بزرگان قدم نهادندی لیک شلواری گشاد بر پا کرده، مساله مد از یاد برده بود. بر پایین مجلس نشستندی و هیچ کس بر او نظر نکرد و جمله افراد از حضرات و اکابر و اعاظم چشم به دختران ساپورت پوش داشتند. چون خاتون اوضاع به این گونه دید برخاستندی و مسیر رفته بازگشت. جمله البسه تعویض کردندی و ساپورتی از بهر مکاشفت اسرار الهی بر پا, دوباره عزم بزم کرد.         
صاحبخانه او را تکریم بسیار کرد، بر بالای مجلس نشاندی و به تعداد افراد حاضر در مهمانی ضربدر دو، چشم به او دوختندی!!      
مریدی از مریدان بسیار جسارت داشت، لیوانی اشربه حلال او را تعارف کرد. خاتون بگرفت و جمله بر ساپورت ریخت. حلقه مریدان دور او گرد آمدندی و اسرار الهی جویا شدندی.  
خاتون بزرگوار فرمود: من همان بانویی هستم که با آن لباس آمدم لیک آن رفتارها رفت و اکنون که با این ساپورت آمده ام دل برده ام ز شما...   


تن آدمی شریف است به جان آدمیت   
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت. 

سریال حریم سلطان چند شبکه ماهواره ای و سریال هایی با مفاهیم و مضامین خاص. بسیار پوچ و بدون هیچ محتوای غنی. اما مخاطبین بسیار. جوری که در روزهایی مجلس شورای اسلامی را هم درگیر خود کرد. هزینه زیادی روی دست دولت گذاشت تا برای از دسترس خارج کردن آن ها به پارازیت متوسل شود.

داستان سریال های لاتینی و ترکیه ای، حالا به غریبی دو سال و سه سال پیش نیست. الان مخاطبین بسیاری دارند و مسئولین هم که دیدند حریف نمی شوند بی سر و صدا کنار کشیدند و دیگر خمی به ابروی مبارکشان نیاوردند. سریال هایی با موضوعات و مفاهیم پوچ و بعضا اتفاقات فرهنگی کاملا متضاد و بیگانه با فرهنگ ما. پر از خیانت و روابط جنسی مخفیانه. مبلغ تجلمات و اشرافی گری در حد افراط. به ویژه استقبال از سریال های ترکیه ای،‌به سبب همسایه بودن ترکیه با ما و شناخت دوری که مردم ما از روزگار بی رونق نه چندان دور ترکیه داشتند و مقایسه حال و روز امروز ایران با تصویری که ترکیه برای ما ارسال می کند.

چرا این سریال های پر زرق و برق چنین مورد استقبال قرار می گیرد؟ آیا باز هم توسل به روش همیشگی که " ای کسانی که این برنامه ها را می بینید، شما صلاح خودتان را نمی دانید. به نصیحت های ما گوش فرا دهید و صدا و سیمای خودمان را تماشا کنید" راه حلی برای این مساله خواهد بود؟ همگی می دانیم پاسخ منفی است. آیا باید جمعیت مخاطبین این شبکه ها و سریال ها که کم هم نیستند را عده ای ناآگاه بدانیم؟ افرادی که خیر و صلاحشان را خودشان نمی دانند و باید به آن ها از بالا فرمان داد و دیکته کرد؟ بیندگان این برنامه ها از طیف متنوعی تشکیل می شوند و نمی توان با بیان چنین دیدگاه های ناصحانه ای چنین استقبال بزرگی را توجیه کرد.

چه خلائی در کشور،‌در خانواده ها و در رسانه ها و صدا و سیمای ما وجود داشته که جمعیت زیادی را به سمت چنین سریال هایی سوق داده است؟

یه جایی خوندم تو 34 سال گذشته قیمتا تو امریکا3 برابر شده!!
جالبه مثلا پدر امریکاییه به بچش میگه: هی بوی، یو دونت ریممبر قیمتای اون روزا رو!! وی گو دم مغازه، این چیزی که تو الان خریدی 3 دلار!!میخریدیم 1دلار!!!
پسر امریکاییه به باباش: یور کیدینگ!!!

 1)    برد شیرین: برد شیرینی بود. باید می بردیم و ده نفره شدن تیم ملی بعد از اخراج شجاعی، این "باید" را به نوعی دلهره تبدیل کرد. اما شوت جواد نکونام آن دلهره را به غریو شادی مبدل ساخت و حالا ایران با تمام ضعف هایی که داشت، با آن اخراج شجاعی و حتی با اخراج کارلوس کوییروش سه امتیاز بازی را گرفت و با هفت امتیاز در کنار کره جنوبی در صدر جدول دور رفت قرار گرفت. کره همچنان در حسرت پیروزی در آزادی ماند.

 2)    صعود به جام جهانی: آیا برزیل، انگلستان، آلمان، ایتالیا، حتی ژاپن و کره جنوبی، به مانند ما به مسابقات مقدماتی جام جهانی نگاه می کنند؟ آیا نگاه و هدف ما از این مسابقات به نگاه و هدف تیم هایی مثل لبنان و قطر و عراق و سوریه شباهت بیشتری ندارد؟ چرا باید صعود به جام جهانی در بسیاری موارد برای ما یک رویا باشد؟

این سوال ها و هزاران سوال دیگر نشان دهنده پایین آمدن سطح توقع مان از فوتبال مان است. و این اصلا نشانه خوبی نیست. این حسی که در آغاز مسابقات به سراغ ما می آید که می گوید:"شاید به جام جهانی نرویم" نشان دهنده ضعف هایی است که باید درمان شوند. در روزگاری که بسیاری کشورها برای صعود به نیمه نهایی جام جهانی و حتی برای قهرمانی برنامه می ریزند؛ هدف ما، صعود به خود جام جهانی است. حتی خوش بین ترین فوتبال دوستان ایرانی هم صعود از مرحله گروهی را در جام جهانی متصور نمی شوند! کوچک بودن رویاها و پایین بودن سطح خواسته ها نشانه ضعف های دیرین است و بس.

 3)    لیگ ضعیف، ساختار ضعیف: تیم ملی قوی از یک لیگ قوی بیرون می آید. در روزهایی که سهم تیم های صدر جدولی در تیم ملی از آن پایینی ها کمتر است، در روزهایی که پول حرف اول را در میان بازیکنان و باشگاه ها می زند، در روزهایی که (شاید غیر از سپاهان) هیچ تیمی در ایران برنامه چند ساله ندارد، بودجه سالانه مشخص ندارد، ثبات ترکیبی ندارد، در روزگاری که تیم های پایه هنوز سیستم محلاتی و الله بختکی دارند، نباید انتظار داشت تیمی قوی روانه مسابقات ملی کنیم. ساختار فوتبال ما به مانند دیگر ساختارهای مدیرتی کشور ضعف های اساسی دارد. ضعفهایی که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند.

 4)    هلهله ی شادی زیر نظر نیروهای امنیتی: در لحظاتی از بازی رژه سربازان و گاردهای امنیتی دور زمین برای استقرار در ورزشگاه و حتی حضورشان در فاصله چند متری از تماشاگران (بخوانید در میان تماشاگران) به تصویر کشیده شد. نیروهایی که به کلاهخود و زره مجهز بودند و حضورشان نشان از خیلی ضعف ها داشت. چرا؟ آیا خوشحالی تماشاگران هم باید تحت نظر آقایان باشد؟ آیا تماشاگران ما آن قدر شعور و شخصیت نشان داده اند که نیازی به کنترل شان نباشد؟ آیا اگر می باختیم می توانستیم انتظار داشته باشیم صندلی های ورزشگاه و تماشاگران مان سالم بمانند؟ وقتی شعارهای سطح پایینی همچون "سوراخ سوراخش میکنه" در میادین ملی سر داده می شود می توان انتظار نبود نیروهای امنیتی را داشت؟ وقتی آن همه نیروی امنیتی در ورزشگاه حاضر می شود، در بسیاری جاهای دیگر هم حاضر می شوند، در این فضای امنیتی و ضدفرهنگی، آیا می توان انتظاری غیر از سردادن شعار "سوراخ سوراخش می کنه" از تماشاگران داشت؟ آیا با سرکوبی هیجانات و شادی و شور و انرژی جوانان در بسیاری موارد و مکان ها، انتظار رفتار سالم داشتن از تماشاگران ورزشگاه انتظار به جایی است؟

5)    اهمیت شکست: این بازی را بردیم. این برد با تمام شیرینی اش، اما زهرهایی دارد. باز هم در میان هیجان ناشی از این برد بسیاری ضعف ها و کاستی ها فراموش می شوند. بسیاری مدیران نالایق بر سر کار می مانند. فشار مردم و مطبوعات بر سازمان ها و مدیران نالایق ورزشی کشور کم می شود و فراموش می کنیم ضعف های بسیاری داریم. حالا برای این پیروزی موقت ده ها پدر پیدا می شود، اما اگر باخته بودیم شکست مان یتیم بود.

 

 

ظرف خرما رو گذاشتیم وسط،10،15تا خرما توش بوده.طرف همشو خورده 2 تاشو گذاشته مونده.ظرفو هل میده طرف من و میگه:بفرما، خب بخور.
میگم:این دو تا رو هم می خوردی؟
یه نگاه به ظرف میکنه میگه:هان!!خب...باشه،بیا این یکی مال تو این یکی مال من!!!

 

پل معلق اهواز- کارون

اندر احوالات شهر اهواز

شاید اهواز به چند چیزش معروف باشد: به گرمایش، به لب کارونش، به جو شاد و باصفایش، به مرکز استان خوزستان بودنش و به دخترهایش. همه این ها به همراه توصیفاتی که از این شهر از سالهای نه چندان دور پیش از انقلاب برجا مانده است اهواز را به یکی از شهرهای معروف ایران تبدیل کرده است. با این وجود به عنوان شخصی که از اصفهان گاه به گاه به اهواز سفر می کنم مشکلاتی را در این شهر می بینم که در شهری به مانند اصفهان کمتر به چشم می خورد. بوی بد بعضی مناطق شهر، دست فروش های زیاد،  آب لوله کشی غیر آشامیدنی، فشار آب کم، سامانه حمل و نقل درون شهری ضعیف، قیمت های بی حساب و کتاب و ... از اهواز تصویری نشان می دهد که شایسته مرکز غنی ترین و ثروتمندترین استان ایران نیست. استانی که درصد بالایی از بودجه سالانه کشور از محل درآمدهای حاصله از آن است شایسته مرکزی به مراتب زیباتر از این است. اما این که چرا سازمان های مربوطه، به اوضاع این شهر رسیدگی نمی کنند برای من جای سوال است. یک احتمال این است که با توجه به وضعیت آب و هوایی شهر اهواز شاید طرحی در پشت پرده برای تغییر مرکز استان خوزستان از شهر اهواز به یکی از شهرهای شمالی تر این استان در جریان باشد. امری که می تواند بر بودجه و توسعه این شهر تاثیر منفی بگذارد.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم یه شبکه تلویزیونی میزدم و یکی از روسای جمهوری چند دوره پیشو میگفتم بره صب تا شب حرف بزنه تو اون شبکه تا سیر بشه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم برا افتتاح مهدکودک و سوپرماکت محله‌ی رفیق فابریکم نمیرفتم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم خانممو بانوی اول ایران صدا می کردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم ایستادن در صف رو جرم اعلام میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم زنمو همه جا همرام می بردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم شما که قراره تو دانشگاه تهران نماز جمعه بخونید چرا مصلی ساختید؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم شما که قراره تو مصلی نمایشگاه برگزار کنید محل دائمی نمایشگاه های بین المللی تهران به چه دردتون می خوره؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم تلفن رو بر میداشتم و به تلفنچی می گفتم:الو... رئیس جمهور امریکا لطفا.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم با کراوات رفت و اومد میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم صورتمو هر روز اصلاح میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم یه آژانس گردشگری میزدم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم ریاست دانشگاهو بذارید خود دانشجوها انتخاب کنن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم زنگ میزدم شیمون پرز و میگفتم آخه مرتیکه چیکار این فلسطینیا داری؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم زنگ میزدم سد حسن نصرالله میگفتم دیگه پول نداریم براتون بفرستیم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم روزنامه ها و خبرگزاریا هرچی میخوان بنویسن.دولت من با یه خبر سقوط نمیکنه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم بخش واقعی سازی قیمت ها از طرح هدفمندسازی یارانه ها رو از ایران خودرو شروع میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم یه کاری میکردم همه به ایرانی بودنشون افتخار کنن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم یه کاری میکردم مصداق واقعی جذب حداکثری و دفع حداقلی.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم ظرف چند سال بساط بازار سنتی رو برمیچیدم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم ابی و داریوش برگردن و تو تهران کنسرت بذارن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم بابام شب خواستگاری به بابای دختر میگفت: شغل پسرم رئیس جمهوریه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم یه طرح میدادم مخابرات که اسمسای خط منو ارزونتر حساب کنن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم کارمندا و دانشجوها تو یه سلف و از یه غذا بخورن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم زنگ میزدم فدراسیون فوتبال آسیا میگفتم: آقا یعنی چی مسابقات غرب و شرق آسیا؟!!خب غرب آسیا که غیر از ما باقیه عربن!!

اگه من رئیس جمهور ایران بودم ورودی دانشگاهها رو کم میکردم، بودجشونو زیاد.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم خانما هر جور دوست دارید لباس بپوشید.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم کل سالو تعطیل میکردم ببینم مردم این کشور از تعطیلی سیر میشن یا نه؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم هر روز تو یه شهری!!!! نذری میدادم ببینم کی از رو میرن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم از گواردیولا میپرسیدم: پپ لباساتو از کجا میخری؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم در پاسخ به روش مجوز دادن به نشریات، فیلمای سینمایی و ... میگفتم: برو بابا  پی کارت. مگه اینجور چیزا مجوز میخوان؟

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم پایین ترین نمره برا درس کوانتوم 1 رشته فیزیک 10 باید باشه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم برا مراسم مذهبی مالیات می بستم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم ماشینایی که پشت چراغ قرمز رو خط عابر پیاده می ایستادن رو جریمه میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم با وزرای کابینه دیزی میخوردم و آهنگ گنج قارونو براشون میخوندم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم اردوی غیر مختلط در دانشگاها ممنوع.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم می گفتم دبستانا جدا ولی راهنمایی و دبیرستانا مختلط باشه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم برا ازدواج نیازی نیست کسی بیاد صیغه بخونه. اونم به عربی!! همون ثبت رسمی کافیه.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم در هفته دو نوبت لوبیا تن میخوردم. دو تا تن ماهی و یه کنسرو لوبیا برا سه نفر. من و خانمم و بچم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم همه زندانیای سیاسی رو آزاد کنن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم به محسن نامجو میگفتم: محسن برگرد ایران بخون. چیه آخه این آلبوم جدیدت؟!!!

اگه من رئیس جمهور ایران بودم به اونایی که چاپلوسیمو میکردن میگفتم: خاک بر سرتون. یعنی خاک بر سرتون.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم میگفتم: هرکس ادبو رعایت نکنه جرش میدم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم تعطیلات نوروز رو کم میکردم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم وقتی دو روز کشور تعطیل بود و جاده چالوس ترافیک میشد، به ارتش میگفتم: جاده چالوسو بمبارون کن.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم به روضه خون و مداح و خلاصه بعضیا اصلا برا بعضی کارا حقوق نمیدادم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم رو خونواده های با 3تا بچه بیشتر مالیات می بستم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم دروغ نمی گفتم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم در پاسخ به افرادی که میگفتن برا مدیریت جهان چه برنامه ای داری؟ میگفتم: برو بابا. ما خودمونم هزارتا مشکل داریم.

اگه من رئیس جمهور ایران بودم در پاسخ به افرادی که می گفتن: در اختلافات داخلی فصل الخطاب کیه؟ میگفتم: هان؟؟؟؟

حالا که رئیس جمهور ایران نیستم ولی اگه بودم...

شما اگه رئیس جمهور ایران بودی چه می کردی؟

 

"وضعیت صنفی" و "وضعیت فرهنگی" دانشگاه دو مطلب مهمی است که گستره ای به اندازه ی همه ی دانشجویان دارند. به همین دلیل همواره در بحثهای شفاهی (تریبون ها، جلسات گپ و ...) و بحث های مکتوب(نشریات و بیانیه ها) به این دو مساله بسیار پرداخته شده، بسیاری پیگیری ها به وسیله‌ی فعالین فرهنگی و صنفی انجام گرفته و بسیاری خواسته ها مطرح شده است، اما همچنان شاهد هستیم که اکثریت دانشجویان از وضعیت موجود رضایت چندانی ندارند. اصولاً نمی‌توان دانشجویی را که در خوابگاه سیگاری شده، دانشجویی که اوج فعالیت های فوق برنامه‌اش دیدن فیلم های زیر نویس خارجی است، دانشجویی که به صرف همراهی با دانشجویی از جنس مخالف مورد بازخواست انتظامات قرار گرفته، دانشجویی که به جهت انتقادی به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شده و ... را دانشجویی راضی قلمداد کنیم.

اصلاً یادم به چارشنبه سوری دانشگاه نبود. بعد از بیانیه ی چند روز قبل بسیج و شورای مسجد و جامعه اسلامی و انجمن اسلامی کارکنان دانشگاه که به بهانه های مختلفی از ریاست دانشگاه خواسته بودند جلوی اجرای مراسم چارشنبه سوری را در دانشگاه بگیرد امروز یک بیانیه هم بال دیگر جریان حاکم بر دانشگاه یعنی هیئت رئیسه‌ی دانشگاه داد تا در مسابقه ی صدور بیانیه که این روزها در کشور راه افتاده است عقب نماند و همان طور که انتظار می رفت بیانیه ی بال نخست را تکمیل و تهدید به برخورد کرده بود.

با این وجود با توجه به روندی که من این روزها در بین دانشجوها دیده بودم گمان من بر این بود که مراسم برگزار خواهد شد. اما جریان به این سادگی ها که من فکر می کردم نبود و جسته گریخته می شنیدم که امشب دانشگاه قصد دارد از فضای ایجاد شده استفاده کند و خواسته‌ی دیرینش را که همانا حذف مراسم چارشنبه سوری است عملی کند. به واقع هم فرصت خوبی بود و خود من هم به شخصه اگر در این طیف و جریان بودم چنین فرصتی را از دست نمی دادم.

"حکومت نظامی". یعنی همین یک عبارت دو کلمه ای برای توصیف شرایط امشب کافی است. پیرامون میدان اصلی دانشگاه، همه جا، یعنی هرجا که نگاه می کردیم مأمور انتظامات ایستاده بود. کنار خودپرداز بانک، دم بازارچه، دم نقلیه، کلاً از بالای میدان که بانک باشد تا پایین میدان و تا پشت سلف و حتی در داخل سلف هم نیروی انتظامات بود که می شد دید.

پاترول های انتظامات گشت می زدند و می چرخیدند. سه تا ماشین را من در یک لحظه توی